جدول جو
جدول جو

معنی گرم دار - جستجوی لغت در جدول جو

گرم دار
معاشرت کننده دوست رفیق: گرم دارانت ترا گوری کنند طعمه موران و مارانت کنند. (مثنوی) غصه دار اندوهگین: شب در آن حجره نشست آن گرم دار بر امید و عده آن یار غار... (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
گرم دار
غصه دار، اندهگین
تصویری از گرم دار
تصویر گرم دار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جرم دار
تصویر جرم دار
گناهکار مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده گرما حار، دارنده مزاج گرم: و روغن قرع آنک از دانه شیرین گیرند گرمی دار را منفعت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره دار
تصویر گره دار
Knotty, Lumpy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
узловатый , комковатый
دیکشنری فارسی به روسی
вузлуватий , грудкуватий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
गुँठीदार , गड्डेदार
دیکشنری فارسی به هندی
매듭이 많은 , 덩어리가 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
מסובך , גושני
دیکشنری فارسی به عبری
纠结的 , 块状的
دیکشنری فارسی به چینی
結び目の多い , しこりのある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
มีปม , เป็นก้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
গিঁটযুক্ত , গাদাযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
گرہ دار , گٹھلی دار
دیکشنری فارسی به اردو
عقديٌّ , متجمّعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از وام دار
تصویر وام دار
مدیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درمودار
تصویر درمودار
مهایک رگدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره زره پوش کشتی زره دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جام دار
تصویر جام دار
ساقی، پیاله دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرع دار
تصویر صرع دار
صرعی، مصروع، صرع زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فام دار
تصویر فام دار
وام دار، قرض دار، مدیون، برای مثال فام داران تو باشند همه شهر درست / نیست گیتی تهی از فام ده و فام گذار (سوزنی - لغتنامه - فام دار)
فرهنگ فارسی عمید