- گرم دار
- معاشرت کننده دوست رفیق: گرم دارانت ترا گوری کنند طعمه موران و مارانت کنند. (مثنوی) غصه دار اندوهگین: شب در آن حجره نشست آن گرم دار بر امید و عده آن یار غار... (مثنوی)
معنی گرم دار - جستجوی لغت در جدول جو
- گرم دار
- غصه دار، اندهگین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گناهکار مجرم
دارنده گرما حار، دارنده مزاج گرم: و روغن قرع آنک از دانه شیرین گیرند گرمی دار را منفعت کند
Knotty, Lumpy
nodoso, grumoso
knorrig, klumpig
węzłowy, grudkowaty
узловатый , комковатый
вузлуватий , грудкуватий
enredado, grumoso
noueux, grumeleux
nodoso, grumoso
knobbelig, klonterig
गुँठीदार , गड्डेदार
penuh simpul, menggumpal
매듭이 많은 , 덩어리가 있는
מסובך , גושני
纠结的 , 块状的
結び目の多い , しこりのある
düğümlü, topaklı
na fundo, yenye makojo
มีปม , เป็นก้อน
গিঁটযুক্ত , গাদাযুক্ত
گرہ دار , گٹھلی دار
عقديٌّ , متجمّعٌ
مدیون
مهایک رگدار
دارای زره زره پوش کشتی زره دار
ساقی، پیاله دهنده
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
صرعی، مصروع، صرع زده
وام دار، قرض دار، مدیون، برای مثال فام داران تو باشند همه شهر درست / نیست گیتی تهی از فام ده و فام گذار (سوزنی - لغتنامه - فام دار)